قول ماندن
به همه آنهایی که قول ماندن دادند بگو:
فقط خداست که ماندگار است....✋
به همه آنهایی که قول ماندن دادند بگو:
فقط خداست که ماندگار است....✋
ای آخرت وفا کن، با ما شکسته دلها
با ما شکسته دلها،دنیا که بی وفا بود!
دنيا خيال ميكند
گمت كردهام !
دنيا جای كوچكیست
برای كسی كه واقعا
عاشق باشد ،،،
پيدا كردنِ سوزن
از انبارِ كاه،
كار سختی نيست
وقتی آهنربايی قوی
در سينهات باشد ...
دلم آهنگ خستگی دارد
احتمال شکستگی دارد
باز با عشق می خورد پیوند؟
این به چشم تو بستگی دارد!!
مثل دویدن تویِ میدانی پُر از مین است
پروردگارا، شُکر! شاید زندگی این است...✋
ببین سراغ مرا کسی نمی گیرد...
مگرکه نیمه شبی غصه ای،غمی،چیزی ..
پدرم کرده سفارش که بخوانم ورنه..
مدرسه جای کسی نیست که عاشق باشد!
عاشق شدن یعنی تورا میخواهم و دورم..
یعنی تو دانشگاهی و من پشت کنکورم...
محمدمیثم جلالی
دیوانگی کردیم و عاشق ها همینند
دیوانه ها عاشق ترین های زمینند
این اشک هایم را خداوندا نگهدار
باید مراقب بود، بعضی ها نبینند!
از گناه کوچکش باید بترسد آدمی...
اولِ سیلاب ها بارانِ نم نم می رسد
احوال خراب و حال مبهم داریم...
ما مدرک دکترای ماتم داریم.. ...
میدانی
تاریکتر از تاریکی شب چیست؟
تاریکی دل..
سال ها یکسره غم روی غم انباشته ام..
نظری کن که من ایّامِ بدی داشته ام..!
چگونه می شنود گریههای هر شب ما را؟
خدای این همه تنها...خدای این همه بنده...!
"به سمت پل میروم؛
اگر در مسیر حتی یک نفر به من لبخند بزند
نخواهم پرید"
عمرم اگر مفید نباشد چه فایده؟
نامم اگر شهید نباشد چه فایده؟
دنیا برایم خوابهای دیگری دارد
عاشق همیشه قصه زجرآوری دارد
مرداب زندگی همه را غرق می كند
ای عشق همّتی كن و دست مرا بگير
موسای دلم از همگان مایوس است
چون نوح به دریا زدنم ملموس است
سوراخ نکن کشتی قلبم را خضر
چون غصه و غم میان اقیانوس است!
رویِ غم و غصه کار باید بکنم
خرج ِ دل بی قرار باید بکنم
یک روز اگر شده نمی دانم کی؟!
از دست ِ دلم فرار باید بکنم
همیشه قامت و پیراهن خودش خیس است
کسی که چتر برای رفیق میگیرد...
نرنج از اینکه فلانی بد از تو می گوید
قفس نشین همه را راه راه می بیند
حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که
خستـه از تکلیف شب، خوابیده روی دفترش
نیکی کن و خوش باش ز آرامش وجدان
بگذار بگویند فلانی بدِ دنیاست ...
پروانه ها در پیله دنیا را نمی فهمند
ساحل نشینان قدر دریا را نمی فهمند
مثل همه ما هم خیال زندگی داریم
اما نمی دانم چرا ما را نمی فهمند..!
دلم برا روزایی که تو دبستان با دوستام دعوام میشد
کیفشونو ورمیداشتم پرت کنم
میگفتن: نننننداااززز قرآن توشه !
تنگ شده !
با درِ خانه؛ عکس میگیریم
با بُرس، شانه عکس میگیریم
غیرِ آن عکس ها که میدانید!
با لب و چانه عکس میگیریم
آشنا خسته گر بگردد با
فردِ بیگانه عکس میگیریم
ما به هرجا که میرویم اول
زود یکدانه عکس میگیریم
گاه پیش آمده که با اتوبوس
توی پایانه عکس میگیریم
گاه پیش آمده که تنها با
میزِ صبحانه عکس میگیریم
الغرض دشمنِ همیم اما
هی صمیمانه عکس میگیریم!
در مَعرض گُذرم ، مثل ساقه ها
افتاده اند دورو برم بی علاقه ها
چون کودکی که در آغوش مادر است
من می روم بغل نهج البلاغه ها..
شده ام پنجره ای رو به خودم
ترسم این است که سنگم بزنند
ترسم این است که افرادِ محل
بهرِ تخریب؛ کلنگم بزنند...]
ما ، یکسره بی نام و نشانی شدگان
خاکیم و به پای آسمانی شدگان
دنیاست کتابخانه ای بی سر و ته
ماییم نخوانده بایگانی شدگان
آمدی و رد شدی مثل نسیم!
عاشقی هم عاشقی های قدیم!
خیام...ابوسعید ....نه! آن ها نه!
حافظ...سعدی... ،شاهِ غزلخوان ها، نه!
با این همه دوست ،مولوی دلتنگ است
بی شمس ، تمامِ این خیابان ها نه...!
به جان خودت بیفت خودت خودت را بساز
وگرنه دیگران به تو شکل می دهند...
عاشق شدن آوارگى دارد به دنبالش
عاشق شدن يعنى بفهمى خانه بى خانه...